به گزارش خبرنگار سینماپرس، نشست نقد و بررسی فیلم های «خون مردگی» به کارگردانی محمد کارت و «ملی بدون کارت» به کارگردانی محمدعلی شعبانی جمعه ۲۲ آذر ماه، با حضور رامتین شهبازی؛ منتقد در سالن شماره ۳ سینما فلسطین برگزار شد. و همچنین جلسه نقد و بررسی دو فیلم خارجی «میشائیل هانکه: حرفه کارگردان» به کارگردانی ایومونمایر و «ابوحراز» ساخته ماسیژ دریگاس در همین سالن برپا شد.
کارگردان مستن «خون مردگی»: «خون مردگی» درباره جوان های پایین شهر شیراز است
بر اساس این گزارش در ابتدای این نشست محمد کارت پیرامون موضوع مستند «خون مردگی» درباره موضوع مستند خود گفت: این مستند درباره جوان های پایین شهر شیراز است. قشری از اهالی جنوب شهر شیراز دارای ناهنجاری هایی هستند و زندگی خود و دیگران را به خطر می اندازند. همواره سعی کردم دغدغه یک معضل اجتماعی را در فیلم مطرح کنم و از آنجایی که خود اهل شیراز هستم، فهمیدم معضلی در شهر من وجود دارد که شاید همه گیر باشد و به شکل های مختلف در شهرهای دیگر هم دیده شود. بنابراین تلاش کردم به شکلی آسیب شناسانه به این معضل بپردازم و امیدوارم در جهت رفع آن قدمی برداشته باشم.
وی افزود: تماشاگری که مخاطب این فیلم است، از آن شیراز توریستی که در ذهن می پرورانده دور می شود و درمی یابد در هر شهری معضلاتی وجود دارد که به راحتی می تواند اصالت آن شهر را زیر سوال ببرد. به همین دلیل در این مستند از تصاویری مانند آرامگاه سعدی و حافظ استفاده نکردم، زیرا نمی خواستم آنها را زیر سوال برم.
شهبازی: «خون مردگی» مستند خوبی بود
بعد از صحبت های کارگردان مستند «خون مردگی» رامتین شهبازی به عنوان منتقد حاضر در این نشست، مستند «خون مردگی» را در مجموع مستند خوبی دانست و گفت: متاسفانه امروزه فیلمسازان زمانی که با موضوع جذابی برخورد می کنند به طور کلی ساختار مستند را از یاد می برند و مجذوب موضوع می شوند. زمانی که مخاطب با ساختار کلاسیک رو به رو است همه چیز درست پیش می رود. اما در حال حاضر و با توجه به پیشرفت چشمگیر وسایل ارتباطی از جمله کتب و رسانه ها، از مستندسازان جوان انتظار می رود تا از پرداخت به فرم کلاسیک فراتر بروند و ساختارهای جدید را تجربه کنند.
وی افزود: زمانی که فرهنگ غالب و مثبت وجود دارد هیچ زمان خرده فرهنگ ها جایی برای عرضه و همه گیر شدن ندارند. این نگاه سنتی که با وجود اراذل و اوباش نباید تصویری از حافظ و سعدی ارائه دهیم کاملا اشتباه است. این نوع فرهنگ ها در حاشیه هستند و فقط به واسطه حضور فواصلی در مرکز می توانند جایگزین آن شوند. در مجموع نزدیک شدن به آدم های خطرناک کار بسیار دشواری است و اینکه در حین نزدیک شدن، زاویه دوربین خوبی استفاده و جهان آنها به خوبی روایت شده است از نقاط مثبت این اثر است.
کارگردان مستند «ملی بدون کارت»: فیلم مستند باید به مخاطب اطلاعات دهد
در ادامه این نشست درباره مستند «ملی بدون کارت» صحبت شد و محمدعلی شعبانی درباره موضوع مستند «ملی بدون کارت» خود گفت: این مستند زندگی جانباز هندی که برای تفریح به اروپا سفر کرده و در نهایت سرنوشت آن را به ایران آورده است. فیلم مستند باید به مخاطب اطلاعات دهد. به همین منظور برای آن نریشن نوشتم. فیلم به دنبال تعلیق نیست و فقط قصد دارد برای مخاطب ایجاد سوال کند. به همین دلیل یک ساختارشکنی که در این مستند لحاظ شد. برای نریشن شخصیتی طراحی نکردیم و فیلم به واسطه سوال های دختر سوژه پیش می رود.
شعبانی افزود: در این فیلم با کاراکتری ناراحت، روزها و کارهای تکراری او روبه رو هستیم. این مستند به تکرار مکررات این آدم پرداخته و از ایجاد فضای جدید می پرهیزد.
رامتین شهبازی در نقد مستند «ملی بدون کارت» گفت: در سینمای مستند مقوله ای را روایت می کنیم که این روایت مخصوص سینمای داستانی است. روایت یک ابر واژه بوده و تعاریفی را در دل خود جمع کرده است. هر انسانی در هر شرایطی دارای متن است. هرگونه ای که بتواند ذهن کارگردان را از تعاریف و ساختار به هم بریزد و از حوزه کلام خارج شود فضای بازتری را در اختیار کارگردان قرار می دهد.
وی ادامه داد: به عقیده من، حضور یک شکل افرادی که در مورد سوژه اطلاعات می دهند و فرم تکراری که سوژه هر روز با آن سرو کار دارد، برای یک اثر ۲۰ دقیقه ای مانند ضد ریتم عمل می کند و از جذابیت مستند می کاهد.
کارگردان فرانسوی فیلم «میشائیل هانکه: حرفه کارگردان»: قبل از اینکه به فیلمساز باشم منتقد سینما بودم
ایو مونمایر کارگردان فرانسوی فیلم «میشائیل هانکه: حرفه کارگردان» که نمایش فیلمش با استقبال گسترده دوستداران سینمای مستند همراه شد، در این نشست گفت: قبل از اینکه به فیلمسازی روی بیاورم، منتقد سینما بودم، بعد به این نتیجه رسیدم که بهتر است بجه ای صحبت کردن درباره فیلم های دیگران، خودم پشت دوربین قرار بگیرم تا فکرم را به مخاطبان سینما انتقال دهم. این فیلم، تنها مستندی است که تاکنون از میشائیل هانکه ساخته شده و بسیار خوشحالم که فیلمم با استقبال انبوه تماشاگران ایرانی مواجه شد. آشنایی من با هانکه به ۲۱ سال قبل برمی گردد؛ در آن زمان دومین فیلم داستانی ام را ساخته بودم و همین دیدارهای پی در پی باعث شد تا رابطه خوبی بین من و او شکل بگیرد که در نهایت به ساخت این اثر مستند منتهی شد.
مونمایر افزود: نزدیک شدن به کارگردان مشهوری چون هانکه نکات مثبت و منفی زیادی دارد. از طرفی کارگردان به دلیل داشته های ذهنی از سوژه (هانکه) جلو است و مدام تحت تاثیر این اطلاعات قرار می گیرد. در شکل دوم هم کارگردان از سوژه عقب است زیرا اغلب (هانکه) غیر قابل پیش بینی بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم ساختار کلاسیک مستند پرتره را کنار گذاشته و از میشل در هنگام خلق اثر هنری تصویربرداری کنم. این روش اطلاعات بیشتری را از متن و اثر هنری کاراکتر در اختیار مخاطب قرار می دهد.
شهبازی در نقد این مستند، گفت: این مستند یک اثر نمونه در حوزه پرتره است. مخاطب با یک ساختار دایره ای شکل روبه رو بوده، به طوری که فیلم با سکانسی که هانکه به جای بازیگر فیلم عشق به ایفای نقش می پردازد و از جمله سکانس های خوب فیلم به شمار می آید شروع می شود و در نهایت با فیلم عشق به پایان می رسد. کارگردان با هوشیاری از هانکه می خواهد که در مورد فلیمی به ارائه توضیحاتی بپردازد، اما او مخالفت می کند و در نهایت با طرح سوالی از هانکه مبنی بر اینکه چرا در فیلم ها به درد و رنج اهمیت زیادی می دهید، او پاسخ می دهد، از درد و رنج خیلی می ترسم، با این سوال همه چیز برای مخاطب آشکار می شود.
وی ادامه داد: یکی از شاخه هایی که ما را به سینمای مستند نزدیک می کند این است که از توصیف فضا و واکنش ها به شخصیت اصلی نزدیک می شویم. مونمایر از این روش به خوبی استفاده کرده و هربار که هانکه پیرامون فیلمی به گفت و گو می پردازد میزانسن نسبت به همان فیلم تغییر می کند، به عبارتی هانکه درباره شخصیتش حرفی نمی زند اما از طریق تصویر، مخاطب معانی زیادی را در می یابد. فیلم های پرتره درباره شخصیت های برجسته نوعی فیلم آموزشی هم به حساب می آید، زیرا شیوه کار هانکه در خلق اثر هنری برای مخاطبان بازگو می شود.
کارگردان مستند «ابوحراز»: از تعامل با مخاطبان سینمای مستند ایران لذت بردم
در انتهای این نشست نقد و بررسی نوبت به مستند «ابوحراز» ساخته ماسیژ دریگاس رسید که کارگردان این مستند گفت: پنج سال گذشته به همراه فیلمی در این جشنواره حضور داشتم و خیلی از تعامل با مخاطبان سینمای مستند ایران لذت بردم. زمانی که رادیو با دید روانشناختی پیرامون سودان برنامه ای را پخش کرد موجب شکل گیری ایده اولیه این مستند شد. قبلا از احداث سد روی رود نیل دولت سودان از باستان شناسان خواست تا حفاری های دقیقی را در این محل انجام دهند. این وضعیت درست شبیه به مصر بود و همین دستاوردهای باستان شناسی موجب تغییر در محل یافته شد.
دریگاس ادامه داد: در واقع در فیلم مستند نقش اصلی را باستان شناسان ایفا کردند. بعد از مدتی به همراه یک اپراتور برای اولین بار به سودان سفر کردم و در روستای کوچکی به نام ابوحراز ساکن شدم. در روزهای اول تحت تاثیر باستان شناسان بودم اما رفته رفته دریافتم که درام واقعی داستان من از زندگی اهالی منطقه ابوحراز سرچشمه می گیرد. در همین زمان تصمیم گرفتم به ساکنین آن مناطق محروم بپردازم و مخاطب دیگر اثری از باستان شناسان را در فیلم نمی بیند.
بعد صحبت های این کارگردان، رامتین شهبازی در نقد مستند او گفت: در بخش اول این مستند کارگردان با یک نگاه انسان شناسی و نزدیک شدن به سوژه با بیان توصیفات قصد داشت زندگی افراد را مورد واکاوی قرار دهد. چند پلان خوب هم در ارتباط با همین موضوع دیدم زمانی که پیرزنی کاغذی را در دست دارد که دور آن مگس جمع شده و وقتی دوربین روی صورت این پیرزن فوکوس می کند، مگس های دور کاغذ در اطراف صورت او هم جمع شده اند. که در واقع یک مجاز از زندگی پر از سختی آنها به وسیله کارگردان بیان شده بود. اما درست بخشی از فیلم با فاصله گیری از این تصاویر، تصاویر کارت پستالی از نحوه غروب خورشید، طبیعت و … را شاهد هستیم که از نگاه رئالیستی فیلم دور است.
وی ادامه داد: این فیلم دارای نقاط ضعف و قوت است، نقطه قوت آن عدم استفاده از نریشن و گفت وگوی مستقیم دوربین با کاراکتر است. کارگردان بهترین شکل ارائه اطلاعات به مخاطب را انتخاب کرده و یک نگاه جدید در ارائه اطلاعات داشته، به طوری که مخاطب به یک کنش دست پیدا می کند. صحبت کردن افراد با یکدیگر هم اطلاعات را انتقال می دهد و هم فضاسازی میکند.
شهبازی افزود: نقطه ضعف فیلم بحث دوپاره بودن آن است. بخش اول فیلم توصیف زندگی ساکنین آن منطقه، اما بخش دوم و با محور قرار دادن کاراکتری که از آن فضا کوچ می کند، رویدادی را روایت می کند. مشکل اصلی اینجاست که شاید بخش اول جذاب تر باشد اما همیشه این رویداد است که ذهن مخاطب را به خود در گیر می کند. وجود رویداد در بخش دوم، سنگینی این بخش را بیشتر کرده است.
بعد از اتمام صحبت های شهبازی، ماسیژ دریگاس در پایان نشست در دفاع از مستند خود، گفت: اصلا بحث اصلی این فیلم پرداختن به درام نبود، فقط از قصه این افراد استفاده کردم تا مسائلی که در گوشه ای از دنیا در حال رخ دادن است را به تصویر بکشم. قصد نداشتم که یک فیلم روزنامه نگارانه و با نگاه علمی به روند ساخت سد بسازم بلکه روایتگر زندگی افرادی بودم که با دست خالی همچنان شاد می زیستند. در دست آنها چیزی جز غبار نبود و به بهانه ساخت سد شخصی می خواست همین هیچ را از آنان بگیرد.
وی همچنین گفت: در قسمت اول سعی کردم مخاطب را با خود برای مشاهده زندگی سخت مردم این روستا همراه سازم و بخش دوم سلیمان تبدیل به نمادی از کل روستا می گردد که مجبور است برای بقای زندگی کوچ کند. من هر ۶ ماه یکبار به ابوحراز سفر می کردم و قصد داشتم قصه را به وسیله تصاویر بیان کنم. قطعا اگر پنج سال در آنجا زندگی می کردم فیلم متفاوتی می ساختم. اما امیدوارم بحث جهانی که در فیلم مطرح می گردد توسط مخاطبان به خوبی درک شود.
ارسال نظر